در بارۀ شخصیت و ابعاد وجودی امام الموحدین علی(ع) سخن گفتن آسان نیست. کسی که هزاران کتاب و رساله در بزرگی و جایگاه والای او نوشته شده که خود کتاب¬خانۀ بزرگی را گنجایش آن نیست و هنوز هم سالیان دراز باید و دانایانی که چشم به عرصۀ حیات بگشایند تا بلندی مقام بزرگ¬مردی را بشناسند […]

در بارۀ شخصیت و ابعاد وجودی امام الموحدین علی(ع) سخن گفتن آسان نیست. کسی که هزاران کتاب و رساله در بزرگی و جایگاه والای او نوشته شده که خود کتاب¬خانۀ بزرگی را گنجایش آن نیست و هنوز هم سالیان دراز باید و دانایانی که چشم به عرصۀ حیات بگشایند تا بلندی مقام بزرگ¬مردی را بشناسند که تنها نسخۀ جهان بشریت است. پیشوایی که در عدل و دادگری، دانش و خرد، جوانمردی و گذشت، زهد و عبادت، شجاعت و پهلوانی، خطابه و سخن، حکمت و فلسفه، فقه و شریعت، پاک¬دامنی و تقوی و تعلیم و تربیت یگانۀ همۀ دوران¬ها می¬باشد تا جایی که محققین بزرگ با نگاهی بی¬طرفانه و مراجعه به خرد روشن¬بین خود، متحیرند «چه بنامند شه ملک لافتی را». شخصیتی که با برداشتن نخستین گام در شناخت او با اقیانوس بی¬کرانی روبه¬رو می¬شویم که هیچ غواص آشنا به آبی یارای ورود به آن را ندارد. مظهر¬العجایبی که اندیشه¬ها را چنان به حیرت افکنده که گروهی او را تا مرز خدایی بالا برده و گروهی کافرش می¬دانند. همچنان که امام خود در بارۀ آنان فرموده: «گروهی در زیاده روی در محبت من و گروهی در تندروی در دشمنی با من در آتش قهر خداوند می¬سوزند.» حقیقت نیز در همان گسترۀ ابعاد وجودی امام علی(ع) است که عقل¬ها را در شناخت او چنین سرگشته و حیران می¬کند.
آری چه می¬توان گفت در بارۀ این همه فضایل که تنها در یک تن گرد آمده است. دریای بیکرانی که باری تشنگان تنها به قدر تشنگی باید از آن بنوشند. در این گفتار قصدم این بود که بسامد تلمیحاتی که در مناجات¬های با سوز و گداز مرحوم غلامرضا خان ارکوازی برای رهایی از زندان حسن خان، والی پشتکوه، به آن حضرت توسل جسته¬اند بیاورم هر چند خود این بخش ناچیز اوراق فراوانی را می¬طلبد. ولی همین اندک خود بیانگر ارادت و چشم¬داشت لطف و کرم این بزرگان به آستان مقدس آن امام همام است.
غلامرضا خان ارکوازی از اهالی ارکواز ایلام پشتکوه است. او بر دانش¬های روزگار خود آگاهی داشته و از مناجات¬های او چنین بر می¬آید که در علوم ادبی فارسی و عربی و آیات و احادیث مطالعاتی داشته است. وی مسلمانی معتقد و دارای مذهب شیعۀ اثنی عشری بوده که در مناجات¬هایش به¬روشنی پیدا است.
یا عزیز کردۀ جمع پیغمبر ناز و امامان اثناعشر در
و در جای دیگر می فرماید:
و معجز خاص ختم الانبیات لا تحکم بار سدرالمنتهات
و زور بازوی یدالله علی اشرف ژ نقش انما ولی
و حق اعزاز صدیقۀ کبری و حلم حلیم شاه مجتبی
و سرگردانی شای خونین کفن و جستۀ مجروح هفتاد و دو تن
و ضعف عذار زین العابدین خلف الحسین، باب معصومین
و زهد باقر و صدق صادق شافی شفاعت حکیم حاذق
و موسی کاظم شمع فانوست و هشتم امام غریب طوست
و تقی نقی، ژ هر عیب بریت وجود سخای حسن عسکریت
و مهدی هادی هدایت قرین خلافت مکان ختم الوصیین
وی از نزدیکان حسن خان، والی پشتکوه، بوده است. به دلایلی مورد غضب وی قرار می¬گیرد و در ماه رمضان زندانی می¬شود. در زندان مناجات¬های¬ سوزناکی در سی و سه بند که شامل ششصد و شصت و شش بیت است، می¬سراید که پس از آن زنجیرها از دست و پای او گشوده می¬شود.
غلامرضا خان در این مناجات¬ها پس از توسل به خداوند برای رهایی از زندان، به مولا علی(ع) متوسل می¬شود. در این ابیات اشاراتی به روایات و احادیث و کردارهایی امام دارد که بخشی تاریخی و بخشی نیز اعتقادهایی می¬باشد که در میان مردم از دیر باز رایج بوده است و شاید ناشی از غلوی بوده که غلات در بارۀ آن حضرت ساخته¬اند و یا شاید چنین رخ¬دادهایی بوده است و به سبب بی اهمیتی آن¬ها در برابر کارهای بزرگ آن حضرت چندان به چشم نیامده و در تواریخ و سیره¬ها به آن نپرداخته¬اند. این گونه اعتقادات در حقیقت گونه¬ای از معجزه¬های اولیاءالله است که تنها به سبب نزدیکی به خداوند حاصل می¬شود و دیگران از انجام آن ناتوان می¬باشند. نمونه¬های فراوانی از این گونه اعتقادات در اشعار سخنوران کرد زبان آمده است که ابیاتی نیز در این موارد در مناجات¬های غلامرضا خان می¬بینیم.
هر چه مخوازی ژاو شخصه بخواز گوشت بازوی ویش دا و چاشت باز
هی آگای اسرار محرم راز هی ناجی کبوتر و چنگ باز هی
که اشاره دارد به داستان باز و کبوتر که چنین است. روزی شاهینی تیز¬پرواز کبوتری را دنبال می¬کند. کبوتر به مولا علی(ع) پناهنده می¬شود. شاهین از امام می¬خواهد تا طعمه¬اش را به او بازگرداند و دادگری آن حضرت را یادآور می¬شود. امام نیز برای نجات جان کبوتر که به او پناه آورده بود و هم این¬که شاهین ناامید و بدون قوت نماند، مقداری از گوشت بازوی خود را به شاهین می-دهد.
کی گدا نه شار بربر و شاه کرد کی بی تنگ شیر و اژدها کرد
هی معجز نه بند بربر اظهار هی هی اژدر و تنگ اسد حمار هی

این دو بیت نیز اشاره به معجزاتی دارد که بوسیلۀ امام علی(ع) انجام گرفته است و در ابیات شاعران دیگر کرد زبان هم به کرات آمده است. که خلاصۀ آن چنین است. روزی سائلی وارد مجلس پیامبر می¬شود و مالی را طلب می¬کند. پرداخت آن مال در توان اصحاب نبوده، لذا امام علی(ع) سائل را به شهر بربر می¬برد و پس از انجام کارهایی او را به شاهی می¬رساند. و رخ¬داد دیگر آن است که روزی امام پشته¬ای هیزم را بر پشت شیری نهاده و با اژدهایی چون رسن آن را بسته است و به شهر می¬آورد. این داستان به بایزید بسطامی عارف معروف هم نسبت می¬دهند.
حکم آفتاب نه روی سما کرد چی او برج ظهر نماز ادا کرد
کی مشکل گشای مشکلاتش کرد کی خورشید لنگ کرد تا صلاتش کرد
این دو بیت نیز اشاره به وقایع «ردالشمس» دارد که در سال هفتم هجری اتفاق افتاد که در روایات و اشعار شاعران بدان اشاره شده است و آن بازگشت خورشید برای مولا علی(ع) است تا نمازش را که قضا شده بود در وقت خود بجا آورد. بر اساس برخی روایات این واقعه دو بار یکی در زمان پیامبر(ص) و دیگری بعد از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد.
و کو چی او زور بازوی عفریت بن کو انگشت فتح باب خیبر کن
داور دست ویش ندادن و کس بغیر ژاو کس دست عفریت بس
کی بی و باطن بازوی عفریت بست و ظاهر قاپی خیبر دا شکست
اشارات چند بیت بالا به واقعه¬ای است که امام علی دست دیوی را بسته بود. آن دیو پس از سال¬ها به مجلس پیامبر(ص) می¬آید و از آن حضرت می¬خواهد تا دست او را بگشاید. رسول خدا به صحابه می¬فرماید تا هر کدام که توان دارند دست عفریت را بگشایند. صحابه هر چه تلاش می کنند، از گشادن دست عفرت عاجز می¬شوند تا این¬که پیامبر به علی(ع) می¬فرماید تا دستان دیو را بگشاید. آن حضرت با اشارۀ انگشت شست دیو را باز می¬کند.
میر میران گیر ژ سران او سر سلمان ژ چنگ ضیغم رها کر
کی بی نگاه داشت صد سال چپۀ گل کی درکند ژ بیخ قلعۀ سلاسل
این ابیات و نمونه¬های آن که در زبان شاعران کرد بسیار به کار رفته است، به واقعۀ رها کردن سلمان از چنگ شیری اشاره دارد که در سرزمین ارجنه (ارژن) که موضع و مرغزاری است میان شیراز و کازرون، اتفاق افتاده و داستان آن چنین است. روزی پیامبر(ص) و علی(ع) و سلمان نشسته بودند و خرما می¬خوردند علی هستۀ خرما را به سوی سلمان پرتاب می¬کند. سلمان رو به پیامبر می¬کند و می¬گوید: علی با این سن جوانی با من پیرمرد مزاح می¬کند. علی هم به او می¬گوید: دشت ارژن را فراموش کردی! سلمان سال¬ها پیش از این در آن دشت گرفتار شیر درنده¬ای می¬شود و سواری پوشیده روی او را نجات می¬دهد. سلمان هم دسته گلی به نشانۀ سپاس¬گزاری به آن سوار می¬دهد. در این لحظه که سلمان به فکر رو می¬رود، علی(ع) دستۀ گل را تر و تازه برای سلمان می¬آورد و سلمان آنگاه می¬داند که علی(ع) سال¬ها پیش او را از چنگ شیر درنده¬ای رهانیده است.
به هر روی این گونه رخ¬دادها اگر که بوده یا نبوده چیزی بر مقام و پایگاه والای علی(ع) نمی¬افزاید و یا از آن کم نمی¬کند. چرا که کم نیستند، کردارهای مولا علی(ع) که در تواریخ شیعه و سنی آمده است که کم از این معجزات نیستندو بی شک از عهدۀ هیچ آدمی بر نمی¬آید و در حقیقت به مراتب معجز تر از هر معجزی است. البته وجود این اعتقادات در مناجات¬های سرایندگان کرد زبان، لطف کلام آنان را بسیار آسمانی می¬کند.
امّا بی هیچ سخنی زیباترین پایگاه امام علی(ع) همان است که در قرآن و یا حدیث نبوی آمده است. در این سی و سه بند به دو مورد از آیات قرآن اشاره دارد. یکی آیۀ مبارکۀ ۵۵ از سورۀ مائده «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنو الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون» سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنانی که ایمان آورده¬اند همانا که نماز را برپای می-دارند و در حال رکوع زکات می¬دهند. که مفسرین شأن نزول آن را مربوط به امام علی(ع) می¬دانند که انگشتر خود را در هنگام نماز به سائل بخشید.
و زور بازوی یدالله علی اشرف ژ نقش انما ولی
و در ابیات زیر به آیۀ ۱سورۀ دهر است« هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئنا مذکورا» که برخی از مفسرین این آیه را نیز در شأن امیرالمؤمنین می¬دانند. همچنین «عم» تلمیحی است به آیات «عم یتساءلون عن النباء العظیم» که در روایات زیادی از اهل بیت(ع) واهل سنت آمده که نباء العظیم به مسئلۀ ولایت علی(ع) که مورد اختلاف از سوی گروهی بوده یا به مسئلۀ ولایت بطور اعم تفسیر شده است. در بیت سوم هم به سورۀ مبارک طه «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی» که بیستمین سوره از سوره¬های مکی قرآن است. اشاره دارد.
هل اتی خلعت لا فتی اوصاف شیر شجاعت معرکۀ مصاف
نمبو تمام مادام الحیات هل اتی اوصاف لا فتی خلات
هل اتی و عمه و شأن کی هات کی تاج طه بردن و خلات

و دیگر حدیث بسیار معروف « لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» است که در بارۀ شجاعت و دلاوری امام علی(ع) از سوی جبرئیل در جنگ احد بیان شده است. آن¬جا که مشرکین چنان عرصه را بر مسلمانان تنگ کرده که بسیاری از یاران پیامبر(ص) از جمله حمزه عموی بزرگوار آن حضرت شهید و دندان مبارک رسول خدا نیز شکسته می¬شود و گروهی نیز می¬گریزند. در چنان حالتی است که علی(ع) با حملات دلاورانه و کشتن بسیاری از مشرکین پیغمبر خدا(ص) را نجات می¬دهد و از شکست حتمی مسلمانان جلوگیری می¬کند.
اسم لافتات ها نه قاپی عرش لا سیف موانان ژ عرش تا و فرش
روی سلمانمن یا علی هاوار یا لا فتی سیف الا ذوالفقار
سردار سرخیل سید ابرار یا لا فتی سیف الا ذوالفقار
و امّا بیش¬ترین بسامد وقایع دلاوری امام علی(ع) که در ستایش¬ها و مناجات¬های شاعران کرد آمده واقعۀ خیبر است. که در این نبرد علی(ع) دروازۀ قلعۀ یهودیان خیبر را از جای می¬کند. و در همین نبرد است که مرحب بزرگ¬ترین پهلوان یهود به دست امام کشته می¬شود.
کشندۀ مرحب و تیغ دوسر قلعۀ خیبر گیر و امر داور
مولای مدینه قاضی روی محشر کشندۀ کفار درکن ژخیبر
یا شا فدای کلک معجز نماتم سرگرد انگشت خیبر گشاتم
در دو بیت زیر نیز اشاره به کشته شدن دو تن از بزرگ¬ترین پهلوانان شبه جزیرۀ عربستان دارد که یکی عنتر پهلوانی بود که در جنگ خیبر به دست علی(ع) کشته شد و دیگر عمرو ابن عبدود از پهلوانان نامی که او را رستم عربستان می¬گفتند و در جنگ خندق با شمشیر امیرالمؤمنین کشته شد. که این نبرد گذشته از شجاعت امام نشانه¬هایی از جوان¬مردی و اخلاص آن حضرت را نشان می¬دهد. چنان¬که خواهر عمرو هنگام روبه¬رو شدن با پیکر خونین برادرش شجاعت قاتل و نشان جوان¬مردی او را مایۀ تسلی خود می¬داند و می¬گوید: اگر بجز این جوان¬مرد به دست کس دیگری کشته می¬شدی تمامی عمر بر تو مویه می¬کردم.
عمر و عنترت و یک ضرب پیکا رسول وات صدق یا اسدالله
امانن امیر کشندۀ عنتر دخیلن ساقی سر چشمۀ کوثر
در ابیات زیر نیز که نمونه¬های فراوان آن در مناجات¬های شاعران کرد آمده است، اشاره به فرمایش مولا علی(ع) دارد که به نقل از منابع شیعه و سنی بارها می¬فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی» از من بپرسید قبل از آن¬که مرا از دست بدهید و بیانگر اشراف بر علوم و دانش فراوان آن حضرت دارد.
هی عالم علم سلونی زان هی باعث ایجاد کون و مکان هی
سلونی دیوان قضا و قدر کین وصی مصطفی ولی داور کین
در چند بیت زیر به واقعۀ معراج اشاره دارد. معراج پیامبر اسلام(ص) یکی از مسلمات مسلمانان است. چنانکه خداوند در آیۀ نخست سورۀ مبارکۀ الاسراء می فرماید: «سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجدالحرام الی المسجدالاقصی الذی بارکنا حولهُ لنریهُ من آیاتنا»پاک و منزه است خدایی که بنده¬اش(محمدص) را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد تا برخی از آیات خود را به او بنمایانیم. در هنگام معراج در آسمان هفتم شیری راه را بر رسول خدا می¬گیرد و پیامبر انگشتر خود را به او می¬دهد. همچنین در خوان بهشتی که برای پیامبر(ص) آماده شده، دستی پنهان نیمی از سیب بهشتی را از خوان بر می¬دارد. هنگامی که پیامبر از معراج بازمی¬گردند، علی (ع) انگشتر و نیمۀ سیب را به آن حضرت نشان می¬دهد.
کی بی و تنها رای دین کرد رواج و راگۀ معراج نگین سن و باج
یا اسدالله باج گیر معراج عرض عاجزیم و تو احتیاج
او دسته کی بی جه راگۀ معراج جه رسول سندش انگشتر و باج
او دسته کی بی نه توی پرده وه نیمی سیب ژ خوان بهشت برده وه
به هر روی جهان علی(ع) جهانی الهی و زمینی است که اولیاء و عرفا به جهان الهیش دست می¬آویزند و زمینیان از بعد زمینیش می¬آموزند. درود خداوند بر او باد.